پایگاه خبری آوای خوزستان:
شاهنامه ، تاریخ ملی و سند هویتی ایرانیان است که پس از گذر سده ها همچنان تازگی خود را حفظ نموده پر از صلابت به آینده این سرزمین چشم دوخته است .
این بنام ترین اثر ادبی جامعه ایرانی ، در حقیقت بیش از آنکه اثری ادبی باشد ، اثری تاریخی شامل سرگذشت ملی و تعاملات ایرانیان و اقوام همسایه آنان است که بر اثر صلابت ، بلاغت و استحکام در کلام سراینده آن یعنی حکیم ابوالقاسم فردوسی ، اکنون معظم ترین اثر ادبی جامعه پارسی زبان جهان شمرده می شود .
امروزه جنبه ادبی این اثر سترگ مانند صنایع بلاغی و … نزد بسیاری از خوانندگان و پژوهندگان نسبت به جنبه تاریخی آن ، اشتهار بیشتری داشته و میزان توجه به جنبه ادبی شاهنامه بیش از جنبه تاریخی یا حتی اخلاقی آن نزد شاهنامه پژوهان جوان گردیده است .
موضوع عدم اقبال شاهنامه پژوهان جوان به گشایش رموز اساطیری شاهنامه باعث گردیده صرفا مشاهیری معدود ، و صاحب سبک در این عرصه به تفحص در اساطیر و کشف و استخراج تاریخ از معادن اساطیر پرداخته ، شاهنامه پژوهان بسیاری سالها تلاش خود را صرف پژوهش در صنایع و فنون ادبی بکار رفته در شاهنامه یا موضوعات دیگر نموده ، از جنبه تاریخی آن ، بویژه تلاش در جهت کشف رموز بخش اساطیری و برداشتن زنگار زمان از آیینه اساطیر و تبدیل اسطوره به تاریخ غفلت ورزند .
اما “در واقع شاهنامه سرگذشت تکامل و ترقی نژاد ایرانی بلکه دوده آری می باشد که البته از تعصب قومی و نژادی نیز مایه گرفته و در پرتو تخیلات شاعرانه شکوه و مهابت خاصی یافته است.”(زرین کوب : ۱۸)
فردوسی در دوره ای دست به سرایش تاریخ ملی ایرانیان زد که زمینه های محو مستندات مکتوب و شفاهی تاریخی این ملت ، از هر نظر مهیا گردیده بود .
ایران در دوره فردوسی در حقیقت یک سرزمین اشغال شده بود که اشغالگران آن به تصرف خاک و به تاراج بردن منافع و ذخایر آن بسنده ننموده ، از تلاش در جهت حذف علائق تاریخی و فرهنگی ایرانیان با گذشتگان خود فروگذار نبودند.
در چنین دوره ای حکیم فرزانه طوس دست به کاری یازید که خود از آن به پی افکندن کاخی بلند یاد می کند . او با صرف هزینه و عمر خویش به جمع آوری اسناد و روایات ملی ایران پرداخته ، این اسناد را از زبان باستانی پهلوی که در روزگار او توسط عامه مردم قابل درک نمی بود به نظم پارسی برگرداند . او همچنین اسنادی که به زبان پهلوی نبوده بلکه به پارسی و به نثر ضبط و کتابت شده بودند را در کنار اسناد پهلوی به نظم کشید .
باید دانست که غرض فردوسی از به عقد نظم کشیدن روایات ملی ایرانیان تنها ، جمع و نقل اساطیر نبوده است . چه اینکه می دانیم حکیم طوس از نقل برخی اساطیر در شاهنامه خودداری نموده است . پس نقل داستان های اساطیر به خودی خود نمی تواند به خلق اثری چنین سترگ منجر گردد .آیا صرف معرفی چهره های اساطیری بدون معرفی تفکر ، روح و جریان خرد ورزی و اندیشه ایرانی می توانست به ایجاد جریانی بزرگ در طول قرن ها که بر اثر مطالعه این کتاب معظم در بین نسل های مختلف بیانجامد ؟ بی تردید پاسخ مثبت نخواهد بود .
فردوسی در اثر سترگ خود -شاهنامه- فرهنگ حقیقی ایران را نه تنها به رخ جهان عصر خود ، بلکه به رخ تاریخ می کشد . او چهره عدالت طلب جامعه ایرانی را به تاریخ و دیگر ملل معرفی می کند . به عنوان نمونه : “کیانیان در این حماسه ایرانی معرف ایده آل طبقه ای است که اگر جنگ می کند هدف او تامین صلح است و اگر به خشونت می گراید غایت او ایجاد عدالت است نه تجاوز”(همان:۱۱۸) آری ، چهره ای که حکیم توس از ایران به جهان می نماید ، متفاوت از چهره ای است که از دیگر حوزه های تمدنی باستان بسان تمدن های بین النهرین ، مصر ، یونان و بعدتر تمدن رومی به جهان نشان داده شده است .
ایرانیان هیچ نبردی را با هدف کشورگشایی و برده سازی ملل دیگر و غارت سرمایه های خدادادی مردمان آنها ، یعنی همانکه امروزه از آن به “استعمار” تعبیر می گردد آغاز نمی کردند . کاری که بعدها یونانیان و رومیان به دفعات در تمام طول عمر امپراتوری خود از خود بروز دادند ؛ یعنی به اسارت کشیدن سرمایه های انسانی ملل مغلوب و تاراج منابع و ثروت های طبیعی سرزمین های مفتوحه .
می توان ادعا کرد : تفکر مقاومت و پایداری یک ملت در برابر ستمگران نیز نخستین بار در شاهنامه مطرح شده و سپس از شاهنامه به ادبیات انقلابی قرن بیستم در کشورهای اسلامی و آمریکای لاتین و دیگر سرزمین های جهان ، تحت عنوان ادبیات پایداری معرفی گردیده است . آری آنچه در شاهنامه از غرور ملی مورد تفاخر است ، پایداری یک ملّت در برابر فشارهای بیرونی در جهت حفظ عنصر وجودی خویش است . عنصر وجودی که خود ترکیبی است از عواملی مانند ارزش های فرهنگی و سرمایه های مادی و معنوی ، همچنین بُن مایه های اعتقادی یک ملت .
رضا بختیاری کیان
منابع:
نامورنامه ، زرین کوب ، عبدالحسین ، انتشارات سخن ، چاپ دوم ۱۳۸۳